وبازهم به عشق عزیزانم
توضیحات در ادامه مطلب وبلاگ گل دخترم داره یواش یواش تبدیل میشه به وبلاگ اشپزی امروز جمعه بود و قرار بود ناهارمون جوجه باشه.اما دیشب بابایی با وسایل دلمه اومد خونه و با ذوق و شوق گفت:(برا فردا وسایل دلمه خریدم. حوصله داری درست کنی؟ ) من هم که دلم خیلی جوجه میخواست اما خاطر بابایی برام خیلی عزیز بود موافقت کردم و این شد که غذامون تبدیل شد به دلمه که خیلی هم عالی شده بود و بابایی از سر سفره که رفت کنار طفلک از پرخوری نفسش گرفته بود و هراز گ...
نویسنده :
مامان راحله
23:56
یه روز خوب ،سه تا دوست خوب(92/2/29)
برو ادامه مطلب ناز دختر مامان، زمان زیادی نمونده که از این خونه اساس کشی کنیم .این پنجمین منزلیه که توی این 7 سال زندگی مشترک ساکن شدیم و به لطف خدای مهربون و پاقدم دختر نازم که شما باشی این سری میریم تو خونه خودمون .حدود 1 ماه و نیم دیگه جابجا میشیم. انقدر ذوق و شوق دارم که از حالا بخشی از وسایلمون را جمع کردم . چند روزی هم هست که مشتری میاد خونه را ببینه و ما هم همش میمونیم خونه که زودتر یکی بپسنده و خیالمون راحت شه. امروز دیگه بی تاب بیرون بودی و...
نویسنده :
مامان راحله
18:27
اولین ارایشگاه رفتن عشقم .(92/1/21)
توضیحات در ادامه مطلب گلم.تا زیر 3 سال موهات فرفری خوشگلی بودکه نگو.لوله میشد موهات.بابایی عاشق موهات بود.میبردمت بیرون همه میگفتن:(وای،چه موهای خوشگلییییییییی.مامانش پیچیدی موهاشو. )بعداز 3 سال و به مرور که موهاتو کوتاه کردیم دیگه موهات لخت شد و مامانی شدم عاشق موهات و حالا هم میریم بیرون همه میگن:(وای چقد...
نویسنده :
مامان راحله
20:58
دخترم دیگه بزرگ شده ماشاالله
همه هستی مامان و بابا
وقتی کارتون میدیدی میرفتی تو رورویک. ...
نویسنده :
مامان راحله
21:32
عکسهای عشقم در سنین مختلف
پست ذخیره
و باز هم نقاشیهای بی نظیرت در سن 3 سال و 4 ماهگی
دختر نازم، برو ادامه مطلب همه کارهات مارو شگفت زده کرده. خصوصا نقاشیهات. همین الان گفتی: مامان، میخوای یه پروانه برات بکشم؟ و بعد در کمال ناباوری اینو کشیدی.  ...
نویسنده :
مامان راحله
21:10
داستان افتابگردون
برو ادامه مطلب نازگل مامانی امروز جمعه بود.بردیمت گردش اما فقط تو ماشین.اخه هوا سرد و بارونی بود. از کنار یه پلاسکو بزرگ که داشتیم رد میشدیم یهو یادم افتاد که یه افتابه کوچولو برات بخرم . اخه تو دستشویی خونه دوستم افتابه دیده بودی و همش میگفتی:(مامان برام افتابگردون بخر) که بعداز کلی پرسش و پاسخ فهمیدیم منظورت افتابه است. شمارو پیاده نکردم اخه عرق داش...
نویسنده :
مامان راحله
21:51